وقت خواب :
بابام : گوشیرو کجا گذاشتی ؟
مامانم : بالا سرت !
بابام : چرا بالا سر خودت نذاشتی ؟
مامانم : چونکه سرطانزاست . . . !
یعنی عشق میچکه ها !
**فک و فایمله داریم؟**
به بابام میگم میخوام برم سمت گیاهخواری ! نظرت چیه ؟!
بابام : آفرین پسرم خیلی هم خوبه مگه تو چیت از بـُز کمتره !!
**فک و فایمله داریم؟**
مامانم به داداشم گفت برو خیارو گوجه و بادمجون بگیر .
داداشم رفت و اومد جای بادمجون پنیر گرفت .
مامانم گفت : چرا پنیر گرفتی ؟
داداشم : قلم سوم یادم رفت ، گفتم چون کنار خیار و گوجه همیشه پنیر میخوریم شاید پنیر باشه !
حالا مامانم بدتر از داداشم : کاش حدأقل یاد سالاد میافتادی کاهو میگرفتی
**فک و فایمله داریم؟**
بابام یه مرغ مینا خریده ، نره ، بهش میگه مرغ سینا
**فک و فایمله داریم؟**
یکی از فامیلامون ( دختر ) یک سال مالزی بود ، بعد دو سال رفت کانادا ، تنهام زندگی میکنه . واسه تعطیلات برگشته ایران . خواست بره کیش با دوستش ، باباش اجازه نداد ! گفت نمیذارم تنها بری مسافرت !
**فک و فایمله داریم؟**